گر روزی بر سر مزارم آمدی ...

♥ Sky & Moonlight ♥

میدونم ؛ برای من نیستی !

اما . . . !

دلی ک تنگ باشه این حرفا رو نمیفهمه . . . !

ب خدا نمیفهمه ....!

 

 

 

ای اشک چشمانت را دیدی و با خود فکر کرده ایک چ شد ک عشق بازی شد ؟

چ شد ک آفتاب زمانه صورت عشق را سوزاند ؟

چ شد ک فرشتگان با دستان پاکشان جمله ناپاکی را در ترانه هایمان گماشته اند ؟

آری عیب نیست ولی میگویند عشق گناه است . . .

باورت نمیشود عشق گناه باشد و تو یک گناهکار . . .

ب همین راحتی مجازاتت میکنند

و یک تبعید سرد برایت در نظر میگیرند چون عاشق شدی . . .

 

 

گر روزی بر سر مزارم آمدی ...

ی وقت حرف این و آن را برایم نیاوری !

کمی از خودت بگو ...

کمی از عشق تازه ات بگو ...

بگو ک بیشتر از من دوستت دارد ...

بگو ک دشت شقایق مسافر دیگری هم دارد ...

نگاهی ب شمع نیمه جان مزارم کن !

سوختنش را ببین ، بیشتر نگاهش کن ...

با این ک میداند لحظه ای دیگر میسوزد و میمیرد ...

ولی میجنگد تا نیمه جان ب دست باد نمیرد ...

میجنگد تا لحظه ای بیشتر سنگ قبرم را روشن کند ...

میماند و میسوزد تا سوختنم را باور کند ...

 



نظرات شما عزیزان:

Matori73
ساعت15:29---3 اسفند 1392
ما
به هم نمی رسیم
امّا
بهترین غریبه ات می مانم
که تو را
همیشه دوست خواهد داشت . . .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:,ساعت10:33توسط roshanak | |